Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2861 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
windage
U
حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
variations
U
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation
U
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
crosses
U
حرکت سمتی
crosser
U
حرکت سمتی
cross
U
حرکت سمتی
crossest
U
حرکت سمتی
traverse
U
حرکت سمتی پیمایش
traversed
U
حرکت سمتی پیمایش
traverses
U
حرکت سمتی پیمایش
traversing
U
حرکت سمتی پیمایش
deflection component of trail
U
شاخه سمتی معبر حرکت
ballistic
U
علم حرکت گلوله
ballistic
U
وضع حرکت گلوله
terminal ballistics
U
قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
azimuth indicator
U
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
remaining velocity
U
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
directional radar prediction
U
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
to r.someone as a
U
کسی را به سمتی معرفی کردن
deflection pattern
U
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
azimuth guidance
U
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
straddling
U
احاطه هدف از نظر سمتی احاطه سمتی هدف
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
clew
U
گلوله کردن
bullet-proof
U
ضد گلوله کردن
to round up
U
گلوله کردن
ball
U
گلوله کردن
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
spot
U
مشاهده کردن گلوله ها
slug
U
گلوله باران کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
discharge
U
خالی کردن گلوله
slugs
U
گلوله باران کردن
shell off
U
گلوله باران کردن
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
shoot
U
پرتاب کردن گلوله
cannonade
U
گلوله باران کردن
shoots
U
پرتاب کردن گلوله
directional
U
سمتی
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
deflection scale
U
مقیاس سمتی
deflection error
U
اشتباه سمتی
direction rectifier
U
یکسوکننده سمتی
multidrift
U
چند سمتی
directional stability
U
پایداری سمتی
directional traverse
U
پیمایش سمتی
effective wind
U
باد سمتی
traversing fire
U
اتش سمتی
deviations
U
انحراف سمتی
deviation
U
انحراف سمتی
drifts
U
انحراف سمتی
azimuth resolution
U
تقسیمات سمتی
drifted
U
انحراف سمتی
drift
U
انحراف سمتی
drifting
U
انحراف سمتی
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
horizontal error
U
اشتباه بردی و سمتی
wind shear
U
انحراف سمتی باد
alternate traversing fire
U
اتش یدکی سمتی
wind component
U
شاخه سمتی باد
azimuthal quzntum number
U
عدد کوانتومی سمتی
aircraft vectoring
U
کنترل سمتی هواپیما
azimuth micrometer
U
طبله میکرومتر سمتی
wind shear
U
تغییرات سمتی باد
deflection component of trail
U
شاخه سمتی مسیر
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
aircraft vectoring
U
کنترل مسیر سمتی هواپیما
to r.someone as a
U
کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
windage
U
تنظیم سمتی وسایل نشانه روی
azimuth resolution
U
اجزای سمتی هواپیما کوچکترین احادسمتی
To assume office .
U
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
bombardment
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments
U
گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
azimuth equidistant projection
U
وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
stickside
U
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
shell
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells
U
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
crab
U
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
crabs
U
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
strong side
U
سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
stand-offs
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off
U
برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
water displacement
U
زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature
U
عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
loitering
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
U
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
departure
U
حرکت کردن
to bear oneself
U
حرکت کردن
moves
U
حرکت کردن
departures
U
حرکت کردن
inch
U
حرکت کردن
moved
U
حرکت کردن
skewing
U
کج حرکت کردن
get under way
U
حرکت کردن
waggled
U
حرکت کردن
skews
U
کج حرکت کردن
move
U
حرکت کردن
whir
U
حرکت کردن
skew
U
کج حرکت کردن
sailed
U
حرکت کردن
waggle
U
حرکت کردن
have way on
U
حرکت کردن
sail
U
حرکت کردن
sailings
U
حرکت کردن
waggles
U
حرکت کردن
waggling
U
حرکت کردن
to weigh anchor
U
حرکت کردن
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
laziest
U
باکندی حرکت کردن
lugged
U
سنگین حرکت کردن
crawfish
U
به پشت حرکت کردن
sailed
U
با نازوعشوه حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
crab
U
به پهلو حرکت کردن
sail
U
با نازوعشوه حرکت کردن
infile
U
به ستون دو حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
pule
U
باصدا حرکت کردن
submarines
U
زیردریا حرکت کردن
submarine
U
زیردریا حرکت کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com